دیگه اون حرارت قبلو ندارم نمیدونم چرا شاید برا اتفاقات اخیره شاید ماله اینه که دور شد ازم نمیدون دلیلشو ولی میدونم که من عین قبل نیستم من دیگه حرارتیو که فبلا داشتم ندارم خسته شدم هی بخوره تو ضوغم هیچی نگم میخواستم یه تولد بگیرم با این که تولدم شهریوره ولی میخواستم یه تولد 20 مرداد بگیرم تو ریدکال بعدم یه تولد بگیرم تو خونمون ولی منصرف شدم دلم نمیخواد حسابی ضایع بشم من که کسیو ندارم بیاد شاید فقط یه تولد سه تایی با سایه و مریسا بگیرم ولی تولد تو خونمونم نمیگیرم دلم پر میزنه برا یه تولد یه تولدی که بعد از چند سال میخواستم بگیرم برا یه تولدی که دوستام توش باشنو هیچ وقت نگرفته بودم اخه من هیچ وقت تو تولدم دوستام نبودن همش یه مشت ادمه حال بهم زنه پیر پاتال میریختن خونمونو پر میکردن و میشد تولد مید ماشالا از 8 -9 سال پیشم که کلا تولد درست حسابی حتی با همون پیر پاتالا هم نداشتم
دیگه خیلی خسته شدم
:: موضوعات مرتبط:
عاشقانه ها ,
,
:: برچسبها:
جملات عاشقانه ,
عشق ,
تصویر عاشقانه ,
عاشقانه ,
تصویر زیبا ,
دلتنگی ,
جملات زیبا ,
متن ,
متن زیبا ,
جملات زیبا ,
عاشقانه ,
زیبا دلنشین ,
کوتاه ,
|
امتیاز مطلب : 276
|
تعداد امتیازدهندگان : 87
|
مجموع امتیاز : 87